وبلاگ :
يادداشت :
خداحافظ خوبم...
نظرات :
1
خصوصي ،
23
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
بهار و بهنام
من هميشه با سه واژه زندگي کرده ام
راه ها رفته ام
بازي ها کرده ام
درخت
پرنده
آسمان
من هميشه در آرزوي واژه هاي ديگر بودم
به مادرم مي گفتم
از بازار واژه بخريد
مگر سبدتان جا ندارد
مي گفت
با همين سه واژه زندگي کن
با هم صحبت کنيد
با هم فال بگيريد
کمداشتن واژه فقر نيست
من مي دانستم که فقر مدادرنگي نداشتن
بيشتر از فقر کم واژگي ست
وقتي با درخت بودم
پرنده مي گفت
درخت را بايد با رنگ سبز نوشت
تا من آرزوي پرواز کنم
من درخت را فقط با مداد زرد مي توانستم بنويسم
تنها مدادي که داشتم
و پرنده در زردي
واژه ي درخت را پاييزي مي ديد
و قهر مي کرد
صبح امروز به مادرم گفتم
براي احمدرضا مداد رنگي بخريد
مادرم خنديد :
درد شما را واژه دوا ميکند